فصل
نهم بحث ما دربارة اطاعت در خانه است. اطاعت و حرف شنوي زن از مرد يك امر طبيعي
است. و اگر زن از مرد اطاعت نكند، گوش شنوا نداشته باشد خلاف طبيعت عمل كرده است.
شما ميدانيد هر ادارهاي رئيسي لازم دارد. اگر يك اداره ولو هفت هشت نفر آنجا باشند
اما رئيس نداشته باشد سرو سامان ندارد.و خانه يك ا داره نيست. بهقول روانشناسها
يك مملكت كوچك است و مملكت بزرگ از اين مملكتهاي كوچك تشكيل ميشود. و اين مملكت
كوچك رئيس لازم دارد. طبيعت ميگويد، فطرت خانم ميگويد: رئي سخانه مرد است.
مخصوصاً اينكه نفقة خانم و مخارج خانه به عهدة مرد ست. از اين جهت قرآن شيرف
رياست خانه را به مرد ميدهد و به اين علت هم اشاره ميكند و ميفرمايد:
«الرجال قوامون علي النساء بما
فضل الله بعضهم علي بعض و بما انفقوا من اموالهم»[1]
رياست
خانه با مرد است براي اينكه مرد يك وجود تعلقي است و رياست حق اوست و براي اينكه
مخارج خانه به عهدة اوست. لذا اين آية شريفه مطابق با طبيعت و فطرت ميگويد: اهل
خانه بايد از مرد خانه اطاعت كنند. زن بايد مطيع شوهر باشد؛حرفشنو باشد؛ چنانچه
بچهها بايد حرفشنو باشند. اگر پسر، دختر در خانه حرفشنو نباشد نظير ادارهاي
است كه بعض آنها حرفشنو نباشد؛ خود سر باشند. اگرخانم از شوهر گوششنوا نداشته
باشد نظير اين است كه معاون ادارهاي از رئيس آن اطاعت نكند؛ استبداد داشته باشد و
خودسر باشد. معلوم است كه آن اداره نميتواند كار كند و درهم برهم است وجز نزاع در
آن اداره چيزي نيست. اگرخانم حرفشنو نباشد مصيبتها جلو ميآيد. اگر دختر و پسر
در خانه از پدر حرفشنوي نداشته باشند مصيبتها جلو ميآيد. اگر اتحاد ميخواهند،
اگر سر وسامان در خانه را ميخواهند بايد از پدر اطاعت كنند و خانم هم بايد از
شوهر اطاعت كند و صددرصد حرفشنو باشد و اين حق مرد است.
حق
ديگر مرد قضية مباشرت است. در اين باره نيز زن صددرصد بايد مطيع شوهر باشد. اگر
زني از اين جهت مطيع شوهر نباشد همة فقهاء ميگويند اين زن ناشزه است و حق مسكن،
پوشاك و خوراك بر شوهر ندارد. قرآن شديدتر صحبت كرده و روايات فراواني هم در اينباره
وارد شده است. مثلاً صاحب وسائل رضواناللهعليه نقل ميكند كه يك دختري به محضر
پيغمبر(ص) رسيد و گفت يا رسولالله ميخواهم ازدواج كنم حق شوهر بر زن چيست؟ حضرت
فرمودند: حق اول اينكه بايد دزد خانه نباشي؛ دستكج در خانه نباشي؛ دورو و
متظاهر در خانه نباشي. اين دختر گفت: چشم. اين حق را مراعات ميكنم. فرمودند: حق
دوم اين است كه دربارة غريزةجنسي صددرصد متابعت از شوهر كني در هر حالي كه او
بخواهد تو بايد مطيع او باشي. اين را هم پذيرفت. فرمود: حق سوم اين است كه اگر
نزاعي د رخانه پيش آمد تو آشتي كني. مواظب باش نخوابي جز اينكه شوهرت از دست تو راضي باشد. مورد سوم
بر اين زن سنگين آمد. از پيغمبر(ص) سؤال كرد «و ان كان ظالماً» ولو اينكه شوهر منظالم
باشد يعني تقصير او باشد كه با هم قهر كرديم؛ تقصير او باشد كه نزاع كرديم. حضرت
فرمودند: بله. ولو اينكه او ظالم باشد تو بايد آشتي كني.
براي
اينكه زن وجود عاطفي است و وجودش بهگونهاي
است كه بايد تواضع كند و از اين جهت قرآن زن شايسته را آن ميداند كه دو صفت داشته
باشد:
«فاصالحات قانتات حافظات للغيب
بما حفظ الله»[2]
زن
شايسته آن است كه در مقابل شوهر متواضع باشد؛ زباندراز نباشد؛ سربهزير باشد و
مواظب عفتش باشد چه در خلوت و چه آشكارا. اگر در مدرسه است يا د رخيابان حجابش
كسان باشد. همانگونه كه در خيابان حجاب دارد در مدرسه هم داشته باشد. همين طوري
كه پيش اجنبيها دارد نزد نامحرمهاي اقوام هم حجابش را حفظ كند. نظير برادرشوهر، عموي
شوهر، دائي شوهر و امثال اينها و همچنين كاسب محله،رفتگر و غيره.
زن
بايد خصوصاً نسبت به غريزةجنسي مطيع شوهر باشد. و آنچه بايد مورد توجه قرار گيرد
اين است كه مرد هم بايد چنين باشد يعني مرد هم از نظر حرف شنوي بايد حرف معاون خود
را، حرف دبير خود را گوش دهد. خانه همانطوري كه رئيس دارد معاون هم دارد كه خانم
است و همانطوري كه معاون بايد از رئيس
حرف شنوي داشته باشد رئيس هم بايد اين چنين باشد؛ حرف معاون را به حساب آورد.
البته تصميمگيريها با مرد است اما بايد با زن مشورت كند؛ حرفها را در ميان
بگذارد و اگر نظرش صحيح است بپذيرد.
روايتي
از اميرالمؤمنين(ع) معروف است كه مردها آن را بد معني ميكنند. آن روايت اين است
كه ميفرمايد:
«و شاوروهن و خالفوهن»[3]
مردها
بر نفع خود ميگويند: با زنان مشورت كنيد و با آنها مخالفت كنيد! اميرالمؤمنين(ع)
ميخواهد يك حرف بيهودهاي بزند. با زنت حرف بزن هر چه گفت خلافش را رفتار كن ولو
حق باشد!خوب معلوم است كه معناي روايت اين نيست بلكه آن است كه گفتيم كه بايد با
زن مشورت كرد زن را به حساب آورد و اگر حرفش حسابي است پذيرفت. مرد بايد گوش شنوا
ا زخانمش داشته باشد. تصميمگيري از مرد است.
جملة
اميرالمؤمنين(ع) با قرآن تفاوتي ندارد قرآن هم به پيغمبر (ص)ميفرمايد:
«فاذا عزمت فتوكل علي الله»[4]
اگر
حرفشان حسابي است قبول ميكني والا عمل نميكني. اين قرآن است و روايت هم همين
است. روايت هم معنايش اين است كه آقا با خانمت مشورت كن به او شخصيت ده. او را در
جريان امور قرار ده او معاون تو است او به منزلة وزير مملكت است. وزير مملكت بايد
در جريان باشد. خانم بايد در جريان كارهاي خانه شوهرش باشد. بله اگر ديدي كه حرفش
صحيح نيست تصميم نهائي از آن تو است. «و شاوروهن و خالفوهن» و بهقول قرآن: «فاذا عزمت فتوكل علي الله»
حتي
در روايتي پيغمبر اكرم(ص) ميفرمايد: با بچههاي بزرگت مشورت كن و آنها را به
حساب بياور. ميفرمايد:
«الولد سيد سبع سنين و عبد سبع و
وزير سبع سنين»[5]
تا
هفت سال حرف بچه را بشنويم، تا آنجا كه ميشود نازش كنيم. در هفت سال دوم كار
يادش دهيم و از او كار بكشيم. يك آدم
فعالي از او بسازيم. يك دختر تنبلي ، يك پسر تنبلي بار نيايد. اما وقتي چهاردهسال
بالا رفت، جوان شد از اين جوان بايد استفاده فكري كنيم. يعني در جريان كار ها
قرارش دهيم. و اين از نظر روانشناسها يك روايت عجيبي است. يعني يك دنيا معني
دارد. اگر بخواهيم بچههاي ما در جامعه شخصيت داشته باشند بايد به آنها شخصيت
بدهيم. پدر است كه به بچه شخصيت ميدهد. مادر است كه به دختر خانمش شخصيت ميدهد.
با دختر چهارده پانزده ساله قلدري غلط است؛ خيلي غلط است. تحميل بر او غلط است
قرآن ميفرمايد:
«و اذ قال لقمان لابنه و هو يعظه
يا بني لاتشرك بالله ان الشرك لظلم عظيم»[6]
اين
كلمة «يابني»، كلمة«و هو يعظه» به ما يك
دنيا چيز ميفهماند. به ما ميفهماند كه آقا! با پسرت اولاً با مهرباني صحبت كن.
بگو عزيزم، جانم. وقتي هم با او حرف ميزني قلدري را كنار بگذار با منطق با او حرف
بزن بگو لا تشرك بالله ان الشرك لظلم عظيم
با استدلال به او بگو در جريانش بگذار وقتي در جريانش گذاشتي به او شخصيت دادهاي
و آن مهرباني هم غريزة محبتش را سيراب ميكند. آن استدلالي هم كه برايش ميكني و
بر او تحميل نميكني آن هم آرامش ميكند و يك آدم باشخصيتي ميشود. لذا روايات ما
به ما ميگويد: با خانمت با بچههايت رفيق باش آنها را به حساب بياور.
بعضي
از مردها كه اميدوارم د رجلسة ما نباشند خودشان، عقلشان چيزي نيست اما يك قلدر به
تمام معني هستند. اصلاً اين آقا چه ميكند؟كارش چيست؟ ميخواهد چه كند؟ نه فقط بچههايش نميدانند
خانمش هم نميداند. اگر از خانمش بپرسند اين آقا چه كاره است نميداند؛ اين آقا از
كجا ميآورد نميداند؛ اين آقا مخارجش چيست نميداند. همين مقدار ميداند كه صبح
ميرود شب هم كه ميآيد با قلدري با زن و بچه برخورد ميكند.
زن
را بايد به حساب آورد زن وزير خانه است. معاون رئيس است. معني ندارد يك رئيس
معاونش را به حساب نياورد. و زن هم بايد مطيع شوهر باشد. بايد گوش شنوا داشته
باشد. و بهقول عوام پشت چشمش پينه داشته باشد يعني هر چه شوهر ميگويد دست بگذارد
روي چشم و قبول كند. اما نه فقط گفتن، عمل هم بكند تا بر دل شوهر حكومت پيدا كند
همين كه زن در مقابل شوهر بگويد چشم محبت شوهر را تحريك ميكند و وقتي هم به آنچه
شوهر گفته عمل كند به قرآن عمل كرده است براي اينكه قرآن ميفرمايد: زن شايسته آن
است كه در مقابل شوهر متواضع باشد «فالصالحات قانتات» شوهر هم نبايد به خلاف شرع
دستور دهد كه زن مجبور شود نپذيرد.
البته
مرد هم وظيفهاي دارد و انجام آن حق طبيعي زن است. بايد خانمش را در جريان بگذارد،
بچههايش را در جريان بگذارد. آن روانشناس چه عالي گفته است كه انسان اگر بخواهد
محيط خانهاش آرام باشد نزاعي در خانه نباشد وقتي مرد حقوقش را ميگيرد خانمش را،
بچههايش را بخواند با هم بنشينند دخل و خرجشان را حساب كنند تا آنها هم د رجريان
باشند تا توقع بيجا نداشته باشند. حرف عالي است وقتي خانم نداند درآمد شما چه
اندازه است اگر كم خرج كنيد گمان ميكنيد بخيل هستي و از همينجا نامهرباني شروع
ميشود. وقتي كه شما يك آدم مستبدي باشيد و اصلاً خانم را به حساب نياوري
نامهرباني از همينجا شروع ميشود. براي اينكه خانم شخصيت دارد ضربه به شخصيتش ميخورد.
ضربه كه خورد اول بداخلاق ميشود، نامهربان ميشود و بالاتر و خطرناكتر اينكه
اگر خانم بيشخصيت شد به جاهاي باريك ميرسد . لذا از خانمها مخصوصاً و از آقايان
تقاضا دارم دخترهايتان را باشخصيت بار آوريد. توهين به دخترها نكنيد. توهين به
پسرها نكنيد. توهين يعني كوبيدن و اگر شخصيت دختر كوبيده شود با يك حرف محبتآميز
ممكن است برود. اگر شخصيت يك جوان كوبيده شود حاضر است دست به هر جنايتي بزند.
بنابراين همانگونه كه اطاعت زن از مرد حق
طبيعي مرد است حرفشنوي مرد از زن و در جريان گذاردن او حق طبيعي زن است. همچنين
حق دوم او از نظر فقه اسلام يك امر مسلمي است كه زن اط نظر غريزة جنسي بر شوهر حق
دارد اين حق بايد صددرصد عمل شود. اگر مرد بتواند و سستي كند ظلم كرده است و حق او
را ادا نكرده است. لذا در اينباره روايات زيادي داريم. آن دو حقي كه براي مرد هست
همان دو حق براي زن هم هست.
پي
نوشت ها:
[1].
سوره نساء آيه34 ترجمه: مردان را بر زنان حق نگهباني است بهواسطة آن برتري كه خدا
بعضي را بر بعضي مقرر داشته و هم بهواسطة آنكه مردان عهدهدار مخارج (منزل) ميباشند.
[2]. سوره نساء آيه34 ترجمه : پس
زنان شايسته مطيع بوده و در غيبت مردان حافظ حقوق شوهران باشد.
[3]. بحار الانوار ج77ص167.
[4]. سوره آلعمران آيه159.
[5]. وسائل الشيعه ج 15 صفحة 195
روايت7 ترجمه: فرزند تا 7سال آقاست و تا هفت سال بنده است و تا هفت سال كمك كار
است.
[6]. سوره لقمان آيه13 ترجمه:
وقتي كه لقمان در مقام پند و موعظه به فرزندش گفت پسر عزيزم هرگز به خدا شرك نياور
كه شرك، ستم بسيار بزرگي است.